ابوالقاسم رحمانی: وضعیت آموزش کشور روزبه‌روز وخیم‌تر از چیزی که بود و حتی انتظارش را می‌کشیدیم، می‌شود. ابتذال فرهنگی و محتوایی روزبه‌روز بیشتر از قبل به حوزه آموزش رسوخ و نمود پیدا می‌کند. احتمالا کلیپ آموزش کنکوری دین و زندگی توسط یک به‌اصطلاح مدرس کنکوری را دیده‌اید. احتمالا دیده‌اید که با چه فضاحتی و به‌اصطلاح با تکیه بر روش کدینگ درحال آموزش کنکوری دین و زندگی است که مثلا دانش‌آموزان با پیوند فلان خواننده مبتذل با آیات قرآن راحت‌تر تست بزنند و در کنکور موفق باشند.

راستش را بخواهید به قول یکی از کارشناسان آموزشی باید از این مدرس ممنون باشیم به‌خاطر اجرای این شوی حال به‌هم‌زن که واقعیت‌ها را بیش از آنچه فکرش را می‌کردیم به ما نشان داد. به ما نشان داد که فضای ولنگاری اقتصادی حاکم بر روند آموزش چطور می‌تواند همه‌چیز را تحت‌سیطره خودش بگیرد و با بدترین و مبتذل‌ترین رویه آن را به خورد دانش‌آموزان بدهد. البته این نگاه خوشبینانه‌ای است که تست‌زنی و این روش برای موفقیت در آزمون چندساعته کنکور را به آموزش گره بزنیم، چراکه عملا هیچ امر آموزشی و تعلیم و تربیتی اتفاق نمی‌افتد، صرفا تکنیک‌هایی برای یک موفقیت مقطعی در یک آزمون سراسر ایراد عاید دانش‌آموزانی می‌شود که تمام وقت و عمر و سرمایه‌شان را صرف این بازار کرده‌اند.

خلاصه سخن همان حرفی است که ابتدا زدم، وضعیت آموزش روزبه‌روز به سمت وخامت بیشتر در حرکت است و متولیان امر آموزش هم انگار خودشان را به خواب زده‌اند، نه رویه‌ای برای نظارت بر این فضا دارند و نه برنامه‌ای برای حذف آن! صداوسیما بی‌وقفه این موسسات را تبلیغ می‌کند، سایت‌های خبری و... آنها را تبلیغ می‌کنند و مخاطبان که دانش‌آموزان و خانواده‌ها هستند هم چشم‌بسته و سرسپرده به این مشروعیتی که رسانه‌ها به این افراد و موسسات می‌دهند، پول خرج می‌کنند تا دانش‌آموز به فلان رتبه و دانشگاه و مدرک تحصیلی برسد! پیرو تحلیل همین فضا بد نیست ابتدا به چند مساله اشاره کنیم و بعد هم گفته‌های متخصصان و کارشناسان مطلع از این حوزه را مرور کنیم.
 

هفت‌تیرکشی کاسبان آموزشی در شهر بی‌کلانتر

در فضای مجازی و اینترنتی جست‌وجو می‌کنم. خیلی هم به دردسر نمی‌افتم، چون پیدا کردن کاسبان آموزشی خیلی کار سختی نیست، هم پلتفرم‌های خوش‌رنگ و لعاب دارند و هم برای خودشان دفتر و دستکی راه انداخته‌اند و هلدینگ آموزشی دارند و نرم‌افزار تولید کرده‌اند و حسابی بازارشان داغ است. هرچقدر هم که بدشان را می‌گوییم بیشتر استقبال می‌کنند و می‌گویند تبلیغ هم شده‌ایم! درجه‌چندمی‌های این فضا هم که هنوز توان گسترده‌تر کردن کارهایشان را ندارند و به قولی ماهیگیران تازه‌کار آب گل‌آلود نظام آموزشی کشورند، یک صفحه اینستاگرامی و کانال تلگرامی و... راه انداخته‌اند و از این بی‌نظارتی و بی‌توجهی به این فضا نهایت سود و بهره را می‌برند و خودشان را برند می‌کنند.

شاید خیلی‌ها گمان کنند اولین و آخرین پلتفرم آموزشی موجود همین پلتفرم نیم‌بند و پرعیب و ایراد «شاد» است که مسئولان آموزش کشور بعد از سال‌ها با هزار زحمت و حاشیه آن را به راه انداخته‌اند، اما این‌طور نیست. کاسبان کنکور و فضای آموزشی کشور مدت‌هاست از چند سال قبل وارد این فضا شده‌اند و به طرق مختلف تا توانسته‌اند هم پیش رفته‌اند و محتواهایی را در این فضای بی‌در و پیکر مجازی و اینترنتی ریخته‌اند و جیب‌هایشان را پر پول کرده‌اند. آنقدر پیش رفته‌اند که به هیچ اصل و اساسی پایبند نیستند و از هیچ ابتذال و اقدام زردی دریغ نمی‌کنند تا شاید همین‌ها باعث شود که یک دانش‌آموز در کنکور یا امتحان یا هر متر و معیار معیوب دیگری در ساختار آموزشی موفقیت کسب کند.

در یک نگاه کلی ابتدا باید مساله را به دو بخش محتوایی و اقتصادی تقسیم کرد؛ دو بخشی که برای هرکدام می‌توان دوجین متولی معرفی کرد؛ از وزارت آموزش و پرورش و وزارت ارتباطات تا مجلس و وزارت اقتصاد و فرهنگ و هرجای دیگری که به طریقی مسئولیتی در این حوزه دارند. منتها این دوجین نهاد و سازمانی که انتظار ورود و کنشگری از آنها داریم، تا به‌حال برای سامان دادن این فضا گامی برنداشته‌اند و نتیجه این شده که هر کسی از مادرش قهرکرده‌ است بروشور و تبلیغی را آماده کرده و ادعای قبولی تضمینی به دانش‌آموزان در فلان دانشگاه می‌دهد و برای این ادعا هم میلیون‌میلیون پول می‌گیرد و جیبش را پر می‌کند.

اگر قرار بر معرفی ابرکلیدواژه‌ای برای ایجاد این وضعیت باشد، شاید کنکور فصل‌مشترک تمام این کاسبی‌هاست. منتها کنکور هم زائیده ساختار آموزشی است که مدت‌ها تعلیم و تربیت را به موفقیت در همین آزمون چند ساعته گره زده است و تمام نهادهای بعدی هم در این مسیر آن را همراهی کرده‌اند. تلویزیون را روشن کنید، چندتا درمیان تبلیغ فلان موسسه را می‌بینید، جهش و خیزش و انواع و اقسام دیگر از این نام‌ها با همین وزن ها! چنان روح و روان مخاطبان و خانواده‌ها و دانش‌آموزان را تحت‌تاثیر قرار داده‌اند که راهی جز موفقیت در کنکور در اذهان هیچ محصل و خانواده‌ای باقی نمانده است.

آن وقت بدیهی است که وقتی ما هم این رویه را نقد می‌کنیم، موسس و مدیر فلان آموزشگاه به جای نقد این انتقادات و ناراحت شدن از آن، می‌گوید مشتریان من با تبلیغی که شما کرده‌اید بیشتر شده‌اند! به‌هرحال شرایط کرونایی و لزوم استفاده از آموزش از راه دور و تعطیلی مدارس و آموزش حضوری بیش از گذشته بازار این کاسبان آموزشی را داغ کرده و بیشتر از همیشه آنها را به فکر کسب سود واداشته است. پیرو همین مساله و در نقد این ساختار که فقط در یک اقتصاد ولنگار و نه آزاد فرصت بروز و ظهور پیدا می‌کنند با چند نفر از کارشناسان و متخصصان حوزه فناوری و آموزش گفت‌وگو انجام دادیم تا ببینیم ابتدا راه‌حل خروج از چنین وضعیتی چیست و بعد هم اینکه اگر آن راهکارها به این زودی‌ها امکان بروز ندارند، دستورالعمل اورژانسی برای جلوگیری از وخیم‌تر شدن ماجرا وجود دارد یا خیر.
 

ابتذال در آموزش ماحصل نتیجه‌محوری

عادل برکم، کارشناس آموزشی ابتدا علت بروز چنین پدیده‌ای را در حاشیه قرار گرفتن مساله آموزش معرفی می‌کند و به «فرهیختگان» می‌گوید: «این اتفاقات و حواشی ناشی از این است که آموزش و بحث تحصیلات کنار رفته است. مساله کنکور و اینکه نتیجه بگیرید و بتوانید در کنکور درصد بالاتری از افراد هم‌دوره بگیرید، به اصل علم‌آموزی سایه افکنده است. دین و زندگی درسی است که اگر از جنبه تقویت دینی نگاه کنید، برای این است که اخلاقیات و مسائل دینی به افراد آموزش داده شود و این را یاد بگیرند، ولی کنکوری شدن این مساله و اینکه کنکور مساله مهمی برای برخی رشته‌ها شده، باعث می‌شود خیلی به محتوا توجه نشود و دانش‌آموز و والدین حتی در مدارس خصوصی و دولتی از معلم نمی‌خواهند بچه درس را بفهمد، بلکه مهم این است که بتوانند درصد قابل‌قبولی از تست‌های دین و زندگی را بزند و انتظار ندارند.

مثلا درس ادبیات را بفهمد و کسی از معلم نمی‌خواهد با فرهنگ فارسی و زبان فارسی و ادبیات فارسی آشنا شود یا بتواند خوب بنویسد و نگارش خوبی داشته باشد یا متن ادبی خوبی بنویسد و تحلیل کند، بلکه از معلم انتظار دارند دانش‌آموز تست را خوب بزند و این یعنی انتظار والدین عوض شده و انتظار بازاری شده است. با این اوصاف تا هر زمانی که کنکور باشد با این معضل مواجهیم.

این شکل آموزش و تصویرسازی منوط به یک درس نیست و سال‌های گذشته و همین الان هم در دروس دیگر وجود دارد و حتی اگر از اسم فلان خواننده و از مسائل خارج از عرف استفاده نمی‌کرد، خیلی مورد توجه قرار نمی‌گرفت. باید از ایشان ممنون بود که چنین مثالی را استفاده کرده که مبتذل بودن این شیوه آموزش مشخص شده وگرنه در رشته‌های ریاضی، فیزیک، زیست‌شناسی با چنین روش‌هایی آشنا هستیم. وقتی طرف برای هر سوالی یک فرمول خاصی می‌سازد و قدرت اثبات و استدلال و فهم این مسائل مانند فیزیک و ریاضی را از دانش‌آموز می‌گیرد، در همین حد مبتذل و زشت و کریه است، ولی ایشان باعث شد با همین یک مثال و یک بحث خارج از عرف و اخلاق، زشتی این معضل آشکار شود. اینکه آموزش و نتیجه گرفتن را جایگزین درک فهم و معنی کرده، باعث شده یک‌سری درس‌ها که در کنکور نیستند به آن توجهی نشود.»
 

اگر امکان حذف علل اصلی نیست حداقل تبلیغ‌شان نکنیم

برکم در ادامه در پاسخ به این سوال که آیا درحال‌حاضر به‌جز راه‌حل حذف کنکور راه دیگری برای جلوگیری از این ابتذال در آموزش وجود دارد یا خیر، گفت: «متاسفانه باید بگوییم راهی نداریم یا اگر هست روشی که قابل‌قبول باشد و بتوان جلوی این معضل را بگیرد و صددرصد حذف کنیم، نیست. شاید یک روش این باشد که در محیط‌های رسمی و صداوسیما از این تبلیغات در هیچ‌سطحی نداشته باشیم. تبلیغات کمک آموزشی نباید در صداوسیما داشته باشیم.

حداقل اگر ریشه اصلی و علت اصلی را حذف نمی‌کنیم، جلوی تبلیغات کاذب را بگیریم، یعنی اجازه ندهیم دغدغه‌های کاذب برای خانواده‌ها ایجاد شود، اجازه ندهیم اینها بیشتر بتوانند مشتری جذب کنند و توسعه یابند. اجازه ندهیم رشد کنند، یعنی اگر نمی‌توانیم علت اصلی را از بین ببریم و موانعی در این زمینه وجود دارد، حداقل از این علت‌های جانبی بکاهیم. شاید برای خیلی از خانواده‌ها کنکور مساله نباشد. وقتی تلویزیون را روشن می‌کنند، روزنامه و رسانه مکتوب را می‌گیرند و دائما به خانواده‌ها تلقین می‌شود که این کنکور مهم است، فلان پکیج آموزشی و کمک آموزشی هم هست، کم‌کم برای او دغدغه می‌شود.

اگر دغدغه‌ای نداشته باشد به کمک این تبلیغات این فرد و این خانواده را حساس می‌کنیم و برای آنها دغدغه کاذب ایجاد می‌کنیم. شاید فرد نیازی به این بسته آموزش کنکوری نداشته است ولی همین تبلیغات باعث می‌شود نیاز کاذبی برایش ساخته شود و دغدغه‌ای کاذب و کم‌اهمیتی ایجاد شود. غیر از اینکه کنکور را حذف کنیم این بدیهی‌ترین و اولیه‌ترین خواسته‌ای است که انتظار می‌رود اتفاق افتد و حداقل رسانه‌های دولتی که بودجه خود را از دولت می‌گیرند، همان‌طور که تبلیغات چیپس و پفک را مضر می‌دانند و انجام نمی‌دهند، مطمئن باشند ضرر اینها بیشتر است و تبلیغ‌شان نکنند.»
 

بازار اقتصادی جذاب و آزاد کاسبان کنکور را محدود کنیم

این کارشناس آموزشی در ادامه گفت: «دومین مساله این است که برای موسسات حذف مشوق‌های مالیاتی را درنظر بگیریم. این کسب‌وکارهای کاذب آموزشی در فضای اقتصادی فعلی که اگر به سمت خیلی از کسب‌وکارها بروند سود کمتری دارند، این کار سود زیادی دارد، ما با مالیات و حذف مشوق‌های مالیاتی و مالیات گذاشتن این مساله را می‌توانیم مدیریت کنیم تا از مطلوبیت اقتصادی این حوزه کم ‌شود و افرادی که بخواهند در این حوزه کار کنند صرفه اقتصادی نداشته باشد و درحوزه تولیدی وارد شوند.

موسسات آموزشی بزرگی در کشور داریم که اینها تحت‌عنوان پشتیبان نیروی انسانی جذب می‌کنند. وقتی این نیروی انسانی را جذب می‌کنند به او می‌گویند اگر می‌خواهید حقوق خوبی پیدا کنید باید تبلیغات کنید و کلاس خصوصی بروید و همین سبب‌شده فردی که در جایگاه کسی بوده که تا سال پیش کنکور می‌داد و امسال در کنکور موفق شده در این گردونه قرار ‌گیرد و بخواهد بسته آموزشی بیشتری را بفروشد و احساس نیاز می‌کند و تنور بازار را داغ می‌کند ولی اگر موسسات آموزشی مشوق‌های مالیاتی نداشته باشند، اگر کتابی چاپ می‌کنند مالیات پرداخت کنند و یارانه کاغذ نداشته باشند، نیروی انسانی تحت هرعنوانی استخدام می‌کنند، موظف باشند حقوق پایه کارگری را پرداخت کنند، باعث می‌شود در این فضای حمایتی رشد نکنند و آسیب فرهنگی به جامعه وارد نکنند.

یک مساله دیگر وجود دارد؛ اینکه صداوسیما به‌جای اینکه تبلیغات انجام دهد به‌طور کامل شبکه اختصاص دهد نه حتی در دوران کرونا که در سال‌های آینده و با از بین رفتن بیماری هم معلم‌های برتر در این شبکه تدریس کنند و برای همه این فرصت مهیا شود که از همه درس‌ها استفاده کنند.»

برکم در پایان به نقش سازمان سنجش هم در وضعیت به‌وجود آمده اشاره کرد و گفت: «باید قبول کنیم سازمان سنجش که از محتوای آموزشی سوال طرح می‌کند هم در این وضع به‌وجود آمده مقصر است. سوال‌ها به‌نحوی استاندارد نیست. از این نظر که طرف بتواند با خواندن کتاب نمره کامل را کسب کند و به موفقیت برسد. سازمان سنجش از آن سازمان‌هایی است که هیچ‌گاه از آن انتقاد نمی‌شود و هر زمانی خواستند انتقاد کنند به سمت آموزش‌وپرورش سوق داده می‌شدند اما با قبول اینکه آموزش‌وپرورش هم ایراد دارد و نظام عدالت آموزشی و تبعیض و مشکلات اقتصادی و بازارگرایی و... وجود دارند، اما سازمان سنجش هم مشخص کند این شیوه ارزیابی به چه صورت است که باعث می‌شود موسسات کنکوری جولان دهند یا سوالات استاندارد نیست، اگر سوالات قالب خاصی نداشتند که بتوانند فرمالیزه شوند و اگر سوالات به‌نحوی نبودند که بتوانند کدبندی شوند، آن هدف شکل نمی‌گرفت. الان سازمان سنجش هم باید پاسخگو باشد.»
 

به‌سرعت باید کارگروهی اجرایی برای نظارت بر محتوای آموزشی موجود در فضای مجازی ایجاد شود

کیوان نقره‌کار، کارشناس حوزه فناوری هم در ادامه با «فرهیختگان» در ارتباط با این بلبشوی آموزشی در فضای مجازی به گفت‌وگو پرداخت و ضمن انتقاد از این وضعیت گفت: «هرکدام از ما که به‌عنوان فعال اقتصادی فعالیت می‌کنیم، منتظر فرصت‌های بازار هستیم و این امر برای کسی که فعالیت اقتصادی دارد، طبیعی است. کرونا یک فرصت اقتصادی را در حوزه آموزش ایجاد کرده که از بسترهای فضای مجازی بتوان فرصتی اقتصادی ایجاد کرد، ولی اینکه فضایی ایجاد می‌شود که هرکسی بتواند در آن ورود کند یا هرکسی ابزار و امکانی دارد می‌تواند از آن درآمدزایی کند، این محل اشکال است.

اولا چه کسانی باید در این عرصه حضور یابند؟ کسی که سابقه آموزشی داشته است، چه به شکل سنتی و چه به شکل مجازی. ثانیا فرد ابزارها و امکاناتی دارد و می‌خواهد به این عرصه ورود و از این فرصت استفاده کند یا ارزش‌افزوده‌ای برای افراد ایجاد کند که برای او هم مشکلی وجود ندارد و اگر امکانات لازم را دارد می‌تواند حضور یابد. نکته مهم‌تر از این به بعد است که کاربر و مصرف‌کننده و خریدار چطور می‌تواند به محتوایی اطمینان کند که ارائه می‌شود؟ آیا صرفا اگر بستری باشد، هر تبلیغی از صداوسیما انجام شود نشان‌دهنده کیفیت خوب آن است؟

بنابراین با وجود اینکه افرادی در این عرصه ورود و حضور می‌یابند، فرصت‌سازی هم برای خود با نگاه اقتصادی می‌کنند و هم امکانی را در اختیار دیگران قرار می‌دهند نیاز است یک نهاد متولی ورود کند و از لحاظ کیفی و حتی موارد دیگر مثل محتوای ارائه شده، اساتید، بستری که محتوا ارائه می‌شود، قیمت‌گذاری که انجام می‌شود نظارت کند. یک سوال ممکن است ایجاد شود و آن اینکه اگر بخواهیم در بروکراسی بالاسری و نظارت‌های بالادستی برویم به یک زمانی می‌خوریم. ممکن است وارد پروسه‌ای شویم که اصلا فرصت از دست برود. این ایرادی است که برای سازمان‌های نظارتی ما همیشه وجود داشته، به‌خصوص وقتی صحبت از فناوری با آن سرعت توسعه و گسترش می‌شود اما الزام است این موضوع هم وجود داشته باشد.

روزانه ده‌ها پیامک و تبلیغ از آموزش‌های مختلف مجازی و امکانات مختلف حوزه آموزش مجازی می‌بینیم، نه صرفا حوزه ارائه محتوا باشد، خدمات گوناگون و اپلیکیشن‌هایی که در این زمینه کار می‌کنند، چقدر قابل اطمینان هستند؟ اطلاعات ما در اختیار چه کسانی قرار می‌گیرد؟ محتوایی که ارائه می‌شود قابل اطمینان است یا خیر؟ اینها مواردی است که نیاز به یک نگاه بالاسری حرفه‌ای و سریع دارد. من فکر می‌کنم دو، سه مجموعه می‌توانند کمک کنند که متاسفانه همیشه درحوزه فناوری اطلاعات نهادهای زیادی داریم اما لازمه این حوزه همین است.

اگر بخواهیم نگاه محتوایی صرفا روی دروس درسی داشته باشیم آموزش‌وپرورش می‌تواند نهاد متولی باشد. اگر نگاه‌های زیرساختی به این ماجرا وجود دارد سمت وزارت ارتباطات می‌رود. اگر نگاه‌های اقتصادی به این امر است مرکز تجارت الکترونیک و وزارت صمت می‌توانند متولی این حوزه باشند. بهترین کار این است که الان با توجه به اینکه موضوع پراهمیتی است و با وجود تعداد دانش‌آموزی که داریم و خانواده آنها که درگیر هستند، یعنی شاید کل کشور را به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم دربرمی‌گیرند، نیازمند این هستیم که کارگروهی از این وزارتخانه‌ها و مجموعه‌ها در نظر گرفته شود و این کارگروه بتواند با اختیاراتی که به آن داده می‌شود، سریع در این حوزه تصمیم بگیرد و قانونگذاری و نظارت خاص خود را داشته باشد. فضای به‌وجود آمده بخشی به خود ولنگاری که اساسا فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی دارند وابسته است، یعنی به‌نحوی ذات شبکه‌هاست.

آنجایی باید دقت کنیم که به غیر از نهاد نظارتی کاربر مصرف‌کننده هم درگیر جو فضای مجازی نشود و این فرصت را در اختیار افراد قرار ندهد که با شعارهای زود به نتیجه رسیدن، هزینه پایین و... بتوانند سوءاستفاده کنند.  بنابراین حتما در این فضا هم نیازمند نهاد ناظر هستیم و مردم هم باید هوشمندانه رفتار کنند و اسیر تبلیغات نشوند.»
 

اقتصاد لیبرالی برای وضع موجود توجیهاتی دارد، پس از آن حمایت می‌کند

امیر خراسانی، جامعه‌شناس هم در رابطه با فضای اقتصادی و بازاری حاکم درحوزه خدمات، خصوصا خدمات آموزشی به «فرهیختگان» گفت: دولت از این مساله استقبال می‌کند. از چند جهت می‌توان به این موضوعات نگاه کرد؛ موضوع اول این است که در شرایط فعلی دولت می‌خواهد بار اضافی هر چیزی را از روی دوش خود بردارد تحت‌عنوان اینکه درگیر تحریم هستم و... . از این نظر به‌طور کلی هر چیزی را بار اضافی می‌بیند؛ به‌ویژه خدمات را، چون خدمات همیشه برای دولت دردسر است. قصه کار عمرانی فرق می‌کند؛ این کار یک فعالیت اقتصادی دارد و به‌چشم می‌آید، اما معمولا خدمات به‌چشم کسی نمی‌آید، درنتیجه چون نه جنبه تبلیغی برای دولت دارد و نه جنبه عملیاتی، دولت آن را به‌حال خود گذاشته است.

به همین منظور ایده این است که تا جای ممکن دست مردم را برای دادن خلاقیت‌ها باز کند و تا حد امکان بازار را متنوع کند، یعنی اگر به اقتصاددان‌های راست بگویید می‌گویند چه اشکالی دارد و هرکسی هر انتخابی خواست می‌تواند داشته باشد. این آموزش را مانند ماست خریدن می‌دانند که در فروشگاه هر ماستی خواستید می‌توانید بخرید، درنتیجه اعتقاد دارند باید تنوع در بازار وجود داشته باشد. علوم سیاسی راست هم اسم این را آزادی می‌گذارد، یعنی تنوع در بازار را جزء آزادی و لوازم آن می‌دانند که شما دسترسی آزاد به خدمات و اجناس متنوع در بازار داشته باشید؛ چه از منظر دولت و چه از منظر اقتصاددان‌های لیبرال و چه از منظر علوم سیاسی لیبرال نگاه کنیم این مساله توجیه‌پذیر است.

مگر کار خلاف عرفی در این کلاس‌ها اتفاق بیفتد و کار عجیبی انجام دهند و سروصدایی کنند وگرنه اساسا این تبدیل به مساله نمی‌شود. چه چیزی مساله می‌شود؟ استادیوم رفتن بانوان! علوم سیاسی این را تبدیل به مساله می‌کند و دولت روی این مساله می‌ایستد و جنبه تبلیغی خوبی برای او دارد. نصف کشور را می‌تواند با این کار خطاب قرار دهد، درنتیجه فرآیند مساله‌سازی دارید که مختصات زمین بازی خیلی مهم است.

مثلا یک‌بار خودم شخصا درباره مساله آب یک یادداشتی همراه استادم نوشته بودم منتها برای چندسال پیش است و سوال من این بود که بالاخره در این علوم اجتماعی یک نفر اگر نگاه کند، انواع علوم اجتماعی از جامعه‌شناسی تا علوم سیاسی داریم، نمی‌گوید در یک کشور نیمه‌خشک چرا آب مساله علوم اجتماعی نشده است؟ یعنی معلوم است در اروپا چرا آب مساله نشده است، معلوم است وبر چرا به آب فکر نکرده، چون آب مساله نبوده است. ولیکن در کشور نیمه‌خشک همیشه آب مساله بود، چرا این علوم هیچ‌کدام به مساله آب نپرداخته‌اند؟ جواب این است که شما سازوکارهای مساله‌سازی متفاوتی دارید، یعنی به‌طور تاریخی یا دولت مساله می‌سازد و می‌گوید یک چیزی مساله است یا رسانه‌ها این کار را می‌کنند یا نهاد علم، یعنی نهاد علم می‌گوید این مساله است. در این موضوع مورد بحث ما نیز همین‌طور است.

منبع: فرهیختگان